loading...
نرم افزار / بازی / آندروید / آیفون / جاوا / سیمبیان
MG بازدید : 161 چهارشنبه 07 خرداد 1393 نظرات (0)



زیر قطره های بـاران نوازشت ، آرام میشوم !
از کجا آمده ای ؟
بــــوی تنت بارانیست ...!


------------------------------------------------------------

به هر کسی که می رسی ، می گوید :
آدم فقط یکبار عاشق می شود . . .
دروغ است . . .

تو باور نکن . . .
مثلاً خود من :
هرروز ، دوباره ، عاشقت می شوم . . . !

------------------------------------------------------------

بعضی حرفها گفتنی ست…
بعضی نوشتنی
و بعضی هیچکدام
این روزها به هیچکدام نزدیکترم …

  
------------------------------------------------------------

می نویسم : دوستت دارم و سه نقطه...
یعنی که این نوشته
تا همیشه ادامه خواهد داشت...


------------------------------------------------------------

من ازبوسه هایی که احساسی به آن هاندارم،بیزارم
برای این سرکوب احساس،چراغ هاراخاموش کن...


------------------------------------------------------------

قدیــمی ها راســت می گفتنـد
بـوسیـــدن چشــم ها
دوری مـی آوَرَد...

------------------------------------------------------------

بخشای بر من اگر ارغوان را نفهمیده چیدم!!
اگر روی لبخند یک بوته آتش کشیدم!!
اگر سنگ را دیدم اما،
در آئین احساس و آواز گنجشک نفس های سبزینه را حس نکردم!!
اگرماشه را دیدم اما هراس نگاه نفسگیر آهو به چشمم نیامد!! ...چرا روشنی را ندیدم؟؟
چرا روشنی بود و من لال بودم؟؟
چرا تاول دست یک کودک روستایی دلم را نلرزاند؟؟


------------------------------------------------------------

به من بیاموز
چگونه عطر به گل سرخش باز می گردد
تا من به تو بازگردم
مادر!
به من بیاموز
چگونه خاکستر، دوباره اخگر می شود
و رودخانه، سرچشمه
و آذرخش ها، ابر
و چگونه برگ های پاییز دوباره به شاخه ها
باز می گردد
تا من به تو بازگردم مادر!

------------------------------------------------------------

پیکرتراش پیرم و با تیشه ی خیال
یک شب تو را ز مرمر شعر آفریده ام

تا در نگین چشم تو نقش هوس نهم
ناز هزار چشم سیه را خریده ام

بر قامتت که وسوسه ی شستشو در اوست
پاشیده ام شراب کف آلود ماه را

تا از گزند چشم بدت ایمنی دهم
دزدیده ام ز چشم حسودان نگاه را

تا پیچ و تاب قد تو را دلنشین کنم
دست از سر نیاز به هر سو گشوده ام

از هر زنی، تراش تنی وام کرده ام
از هر قدی کرشمه ی رقصی ربود ه ام

اما تو چون بُتی که بت ساز ننگرد
در پیش پای خویش به خاکم فکنده ای

مست از می غروری و دور از غم منی
گویی دل از کسی که تو را ساخت کنده ای

هشدار! زانکه در پس این پرده ی نیاز
آن بت تراش بلهوس چشم بسته ام

یک شب که خشم عشق تو دیوانه ام کند
بینند سایه ها که تو را هم شکسته ام!

------------------------------------------------------------
خدا نکنه

دلی که نشسته کنار پنجره زار می زند
و خواب دیده ام شبی مرا کنار می زند

غروب ها که می شود خیال چشم های تو
تو را دوباره در دل شکسته جار می زند

یکی نگاه می کند یکی گناه می کند
یکی سکوت می کند یکی هوار می زند

و عشق درد مشترک میان ماست با همه
کسی که شعر گفته یا کسی که تار می زند

درست مثل بازی گذشته های شاعری
که جای سنگ و گل به دوستش انار می زند

خدا کند به وعده اش وفا کند که گفته بود
شبی مرا به جرم عشق خویش دار می زند


------------------------------------------------------------

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 371
  • کل نظرات : 54
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 24
  • آی پی امروز : 164
  • آی پی دیروز : 155
  • بازدید امروز : 517
  • باردید دیروز : 448
  • گوگل امروز : 4
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 3,068
  • بازدید ماه : 8,143
  • بازدید سال : 49,369
  • بازدید کلی : 307,944